روزی پس از روز دیگر عشق خاکستری می شود
همچون پوست مردی در حال مرگ
شبی پس از شب دیگر وانمود می کنیم همه چیز عادی است
اما من پیر تر شده ام
و تو سرد تر شده ای
و دیگر هیچ چیز خوشی چندانی ندارد
من می توانم حس کنم که یکی از نوبت هایم می رسد
سرد شده ام مثل لبه ی تیغ
خشک مثل طبل تشییع جنازه....
خبرنامه
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود
توضیحات : ساکنان منطقه بین النهرین هزاران سال معتقد بودند که دروازه های ورودی و خروجی بهش در دو طرف قوس اکبر راه شیری ، که رودخانه ی ارواح گفته میشد قرار دارند . روح ها پس از مرگ جسمشان باید منتظر باز شدن دروازه می شدند و این امر فقط در برج القوس و اعتدال لیل و نهار پاییزی رخ می داد . بر اساس این اعتقاد ، بازگشت به زمین برای زندگی بعدی تنها در مدت زمان بین اعتدال لیل و نهار بهاری تا خروج اختر جوزا از آسمان امکان پذیر بود.